زمستان
زمستان باشد که باشد من کلاف ها را گره می زنم و چشم به در می دوزم تا بهارم بیاید یونس شجاعی
زمستان باشد که باشد من کلاف ها را گره می زنم و چشم به در می دوزم تا بهارم بیاید یونس شجاعی
بودن یا نبودن یک فعل بیشتر نیست اما وقتی در کارخانه ی دلم آن را هجی می کنم نبودنت یک ویرانی ست و بودنت حس باور من پس بمان و...
خودت میدانی جز ، نوروز دیگر شبی ندارم پس یلدا را بهانه نمی کنم . #یونس_شجاعی
❤️🌹🌱 اگر اينجا مانده ام موسي بهانه اس من دچار چشمان سبز كابُلي ات شده ام من ايمان نياوردم من عاشق شده ام اي كافر دل... يونس شجاعي